دوست عزيز روزبه!
عظيم بابک عظيم بابک

در هفته  گذشته، يکی ازهموطنان عزیز ما بنام واحد فیضی از دنمارک پاسخی در پيرامون مصاحبهء مورخ 14 جون 2006 محترم ظهور رزمجو نوشتنه و آنرا به فاروم مشعل فرستاده است .آقای نگارنده در مضمون خویش خلص سوانح خود را نيز درج کرده است.

من میخواستم اين نامهء آقای فیضی را بدون پاسخ نگذارم. اما در فاروم مشعل که اخيرا در نتيجه مساعی بیدريغ گردانندگان و همکاران آن به کانون مباحثات ارزشمند و سازنده بین نیروهای مترقی کشور و هواداران  صلح ، ترقی و عدالت مبدل گرديده است ، جناب فیضی با واکنش شديد اما برحق خوانندگان فاروم مواجه گرديد و نتوانست در برابر پرسشهای مطروحه از جانب مهمانان فاروم ، پاسخ گويد.

من که گرداننده گی تالار گفتمان سايت وزين شما را به عهده دارم ، بعنوان پاسخ به نگارندهء نامه ، مضامین دو مهمان گرانمايهء فاروم را برگزيدم وبدینوسیله آنرا برای نشر در سایت مشعل بشما ارسا ل میکنم.

چون هردو مهمان فاروم تحت نامهای مستعار در مباحثات حضور داشتند ، من مسووليت عام وتام اين نوشته ها و ساير نوشته های دوستان دارندهء نام مستعار در گفتمان مشعل را به عهده ميگيرم.

خوانندگان گرانقدر سایت مشعل میتوانند جریان مباحثات را درينجا مطالعه کنند:

http://forum.mashal.org/viewtopic.php?t=278&start=105

http://forum.mashal.org/viewtopic.php?t=278&start=120

 

با عرض حرمت

 

مهمانان عزيز فاروم

با وجود احترام فراوان به ريش سفيد و عمر طولاني که رفيق فيضي بخش بزرگي از آن را در راه آرمانها و انديشه هاي حزب دموکراتيک خلق افغانستان سپری نموده و يک شخصيت پاک و دلسوز ميباشند ، مطالبي را که خود مطرح ساخته اند، بصورت بسيار فشرده و مؤجز به بررسي ميگيرم.

1. اگر شخصي، نوشته های موصوف را، از جمله همين نوشته حاضر در فاروم را به دفت مطالعه کرده باشد، متوجه ميگردد که جناب شان در يک پارادوکس عميق و جدی مي انديشند و نظريات شان همواره در تقابل و تضاد قرار دارد. به گونه مثال موصوف از طرح کنگره سوم حزب سخن ميرانند و چنين وانمود مينمايند که گويا در اين عرصه مصدر فعاليتها و اقداماتي هم گرديده اند و به اصطلاح يک کميته انسجام را در دنمارک بوجود آورده اند. در حالي که همواره کنگره دوم حزب را رد مينمايند و نمي پذيرند. پس اين کنگره سوم از کجا و چگونه مطرح ميگردد؟؟ صرف نظر از اين که رفقای دنمارک از چگونگي ايجاد کميته انسجام چيزی نميدانند و هيچکدام در آن اشتراک نداشته اند. قابل ياد آوری است که حزب در زمان حاکميت و پشتباني همه جانبه تمام نيروهای مترقي جهان و در راس اتحاد شوروی منحيث يک ابر قدرت ، بنابر ملاحظات خاص سياسي و مشکلات درون حزبي ، نتوانست کنگره حزبي را داير نمايد و صرف به کنفرانس حزبي اکتفا نمود. آخرين کنگره يي که هم داير شد و در آن نمايندگان منتخب تمام سازمانهای حزبي در سراسر کشور اشتراک داشتند ، دست آورد آن تغيير نام حزب از حزب دموکراتيک خلق افغانستان به حزب وطن و تغييرات کيفي در برنامه عمل آن حزب بود. در حقيقت از بطن حزب دموکراتيک خلق افغانستان حزب جديد با نام ، نشان و برنامه جداگانه متوليد گرديد. به اين وسيله حزب دموکراتيک خلق افغانستان عملا به تاريخ سپرده شد. با وجود نقش عظيم و تاريخي که اين حزب در حيات سياسي ، اجتماعي و فرهنگي کشور بازی نمود و پيش آهنگ تحولات بزرگ در کشور گرديد، با کمال تاسف سيمای اين حزب در آوان حاکميت و قدرت، بخصوص سالهای اول آن، سخت جريحه دار گرديد. در حاکميت همين حزب و تحت نام همين حزب ، بهترين کادار های سرسپرده حزب به کشتارگاه ها برده شدند و به بدترين شکل و شيوه زجر و شکنجه ديدند و در سلولهای زندان مخوف پل چرخي پوسيدند و حتا به جرم خيانت ملي به اعدام محکوم گرديدند. رفتار های بچه گانه و چپ روانه امين و دار و دسته اش، زير نام همين حزب موجب کشتار عظيم و درهم ريختن شيرازه زنده گي اجتماعي مردم گرديد که نميتوان برای لحظه يي اين همه جنايت را از نظر دور داشت. اگر رفيق فيضي کنگره دوم را قبول ندارد چرا بهمين سلسله علاقمند به تدوير کنگره سوم حزب دموکراتيک خلق افغانستان گرديده اند؟؟ جالب تر اين که حالا اعضای حزب به هر نامي که جناب فيضي مي پذيرند، در تمام قاره های جهان پراگنده شده اند و پس از سالهای طولاني مهاجرت ، شور و شوق حزبي هم در بخش بزرگي از اعضای آن به سردي گراييده و عملا در هيچ کدام از کشورهاي جهان به شمول داخل کشور، سازمانهای حزبي ( سازمانهای محلي ، ناحيه وی ، شهری و ولايتي ) وجود ندارند. بر علاوه برای تدارک همچو يک کنگره در چنين شرايط و پراگندگي، هيچ گونه امکانات مالي هم موجود ندارد. نمايندگان کنگره که مي بايست از بخش بزرگ حزب نمايندگي کنند، چگونه انتخاب خواهند شد؟؟ چنين رويداد صرف در يک صورت امکان دارد که ما حزب را ، همان حزب دو صد هزار نفری را در محدوده خانواده و رفقای بسيار شخصي خود بگنجانيم. در غير آن تدوير کنگره حزب بر اساس معيار های پذيرفته شده احزاب مترقي جهان، عملا ناممکن است. قرار معلوم تعدادی از اعضای حزب وطن شامل هر دو جناح سابق حزب (خلق و پرچم) در همين راستا کار ميکنند و يک گروه کوچک تحت نام حزب دموکراتيک خلق افغانستان در پاکستان نيز فعاليت مينمايند که نميدانم در اين عرصه روابط رفيق فيضي با آنها چگونه است. از همه مهمتر اين که اگر بر طبق نظر جناب عالي اين راه بسيار دشوار و طولاني و حتا غير عملي پيموده هم شود ، بايد در کنگره نام و برنامه جديد حزب مطابق شرايط موجود تغيير يابد که اين خود به يک معما شباهت دارد.
2. جناب شان سخت علاقمند است تا شور شوق تمام آنهايي را که در شرايط موجوديت قوای نظامي ناتو در افغانستان ، کار و زندگي مي نمايند ، به نحوی تحقير نمايند و حتا برخي را که در اداره دولت به صفت کارمند ايقای وظيفه مينمايند و معاش قانوني اخذ مينمايند « جيره خوار» بنامد. در حالي که آنها در وطن خود زندگي ميکنند و در بدل کار و زحمت خويش، يک مشت معاش بسيار ناچيز بدست مي آورند. ولي برعکس جناب شان منحيث يک شخصيت فراری ، خود و اهل بيت خويش را به گوشه امني رسانيده اند و در زير سايه کشوری که يکي از اعضای فعال سازمان ناتو هست و بيشترين نزديکي را با ايالات متحده امريکا و سازمان های آنچناني آن دارد به سر ميبرد و از برکت اين لطف، خوش ميخورد و خوش مي نوشد و گاهي هم سياست ميکند. فراموش ميگردد که دنمارک ، کشور شورا ها و همسايه بزرگ شمالي ما نيست. اين کشور شامل همان کشورهای متخاصم ديروزی است که اگر لميدن در دامن آن گناه بزرگ نباشد، به هيچ صورت افتخار نيست. اگر ارگانهای افغانستان جنگ زده و تخريب شده لانه جاسوسان باشند، ارگانهای اين کشور با تمامي ارتباطات آن لانه کي ها ميتواند باشد؟؟ مراجعه هر روز به اين ارگانها جهت حل و فصل مسايل شخصي و کسب عوايد اضافي، آنهم با چنان دماغ بلند، اگر شرمندگي نداشته باشد، مراجعه افغانهاي ستمديده در افغانستان به ارگانهاي دولتي به هيچ وجه شرم آور نيست. کدام وجدان سالم ميتواند کار و فعاليت آنعده از رفقای حزبي را که در تحت ستم و شلاق بنيادگرايان جهادی و طالبي ، با فقر و تنگدستي فراوان و نبود کامل امنيت در داخل کشور رزميده اند و زندگي نموده اند و هنوز بر اساس آرمانهای خويش زنده اند، ناديده بگيرد؟؟ رفيق فيضي بايد بداند که همه رفقای حزبي توان فرار را نداشتند. بخش بسيار بزرگ و عظيمي از آنان ، همين اکنون در افغانستان از هر لحاظ زنده اند و به آرمانهای والای وطن و مردم ، آزادی ، استقلال ، دموکراسي و عدالت اجتماعي عشق مي ورزند و کار ميکنند. اين گروه عظيم را با تمام افتخارات آنها ناديده گرفتن و بخود چسپيدن و بر محور خود چرخيدن گناه عظيم است.
3. يک جريان بزرگ سياسي را که تحت نام نهضت فراگير دموکراسي و ترقي افغانستان به جنب و جوش افتيده است و بخش بزرگي از همرزمان و همراهان ديروز رفيق فيضي به آن پيوسته اند و منحيث يگانه سازمان سياسي با برنامه جامع ، مستدل و مترقي که در جهت تدوير کنگره وحدت تمام نيروهای مترقي کشور سعي و مجاهدت مينمايد، يک سره سياه جلوه دادن و شخصيت های آن را با اتهام ، افترا و دروغ بي اعتبار ساختن، مغاير اخلاق انساني است. کادر های ورزيده و شايسته حزب را که عمری در خدمت آرمانهای آن حزب بودند ، « بادی گارد » ناميدن، شايسته يک انسان مبارز نيست. نبايد فراموش کرد که آن حزب دوصد هزار نفری ، هزاران کادر ورزيده تربيه کرد که بخش بسيار بزرگي از آنها را اصلا جناب شان نمي شناسند. آن کادر های جوان ديروز که مايه افتخار و اميدواری اند ، امروز از سن ميانه گذشته اند. موی های همه يي شان به سپيدی گراييده و بر علاوه در طي اين مدت تعداد زيادی از آنها در موسسات تحصيلات عالي به تحصيلات خويش ادامه داده اند و هر کدام با بدست داشتن ديپلوم های معتبر به دو ، سه و حتا بيشتر از آن به زبانهای خارجي آشنايي کامل دارند. آنان با اين همه امکانات وطن خويش را فراموش نکرده اند و هنوز صادقانه در خدمت آن قرار دارند. بايد به آنها افتخار کرد. با تحقير کردن ، دشنام دادن ، دروغ و بهتان تراشيدن ، نميتوان بزرگ شد، ولي ميتوان مشهور شد. اين شهرت بدرد اشخاص فرومايه مي خورد که شما در قطار آنها نيستيد و نبايد باشيد. بگذاريد که صرف آنهايي ياوه سرايي کنند که در خدمت دشمنان وطن و مردم قرار دارند. تعدادی از کادر های که نتوانستند به شکست در مبارزه ، غلبه يابند و غرق اوهام و رويا های خود گرديده اند، همواره خواب رهبر شدن مي بينند و از رهبران ديروز سخت گله مند اند که چرا « تاج رهبری » را لطف نمي فرمايند و به سر مبارک شان نمي گذارند، تا آنها نشان دهند که يک رهبر شايسته اند !!! فراموش ميکنند که اين صفوف و کادر های با شرف و متواضع حزب ، بخصوص آنهای اند که در داخل کشور کار و فعاليت ميکنند و مستحق آن اند که رهبر شايسته را از ميان خود انتخاب کنند. در چنين خود بزرگ بيني ها و خود محوری ها ، و در چنين رويا های شرين زيستن و چنان توقعات بيمورد داشتن ، بالاخره داستان « دون کيشوت » آن شواليه مشهور را به ياد مي آورد.

از رفيق فيضي توقع ميرود که با واقعيت ها زنده گي کند و همرزمان و همراهان شانرا احترام نمايد و در جهت تشکل مجدد آنها در يک سازمان فراگير سياسي مطابق شرايط و امکانات موجود با ساير رفقای شان هم دست و هم آوا شود.

به اميد آن روز
دوستدار شما

موج کابلی


رد اتهامات يا بهانه براي شانتاژ سياسي

من مقاله محترم عبدالواحد فيضي را تحت عنوان " رد ، دروغهاو جعليات عظيم بابک و شرکا "که در فوروم مشعل نشرشده بود با علاقمندي فراوان مطالعه نمودم و در آغاز تصور نمودم که مقاله مذکورحتمآ محتوي صحبت محترم رزمجو را با محترم بابک با اسنادو يا برهان قوي رد مينمايد . امامتأسفانه محتوي مقاله را ، مطالب ديگري سياه نموده بود .
من خواستم درمورد نوشته محترم فيضي چيزي بنويسم ، اما زمانيکه نوشته محترم موج کابلي را خواندم ، گويي در عالم ناشناسي ذهن مرا خوانده ويا کاپي نموده باشد، امابا يک تفاوت که محترم موج کابلي بسيار استادانه ، مودبانه ، فصيحتر، روان تروبمراتب بهتروقشنگ تر نسبت بمن آنرا بيان نموده است . من در حاليکه از نقد و تحليل ژرف محترم موج کابلي حمايت نموده ، تلاش ميورزم که به پاسخ ايرادهاي ديگر نوشته محترم فيضي بطور کوتاه بپردازم .

ـــازنوشته آشکار ميگردد که محترم فيضي از مصاحبه " دره وال " اصلآ آگاهي نداشته و آنرا در سايت خويش نشر ننموده است . اين اتهام را مي شد که مانند نمايندگان سايتهاي 28 اسد و سپرغي باصدور يک اعلاميه و يا يک نامه رد نمود ، در صورتيکه " زير کاسه نيم کاسهء ديگري نميبود " . با وجوديکه مشاهدکنندگان آن سايت، آنرا تائيد مينمايند .
ثانيآ ستايش از " دره وال " به عنوان نقل قول:
يکتن از کادر های سابقه دار ح، د، خ، ا ( حزب وطن) ،
ياد مينمايد ، در حاليکه " دره وال " اولين ضربه خود را متوجه زنده ياد ببرک کارمل ساخته بود و اين را محترم فيضي دانسته ، بآنهم آنرا
نقل قول:
حقايقی بسياری را در خود نهفته دارد و از هيچ بر نخاسته است
ميداند .
اين ديگر خاک زدن به چشم مردم است و آشکار ميگردد که محترم فيضي و هم رکابان شان از نام رهبر فقيد امتياز کمايي مينمايند و سربازگيري مينمايند .

ــ محترم فيضي از ژورناليست رسالتمند محترم عظيم بابک شناخت نداردوبا موصوف" معرفت " ندارد ، ازينرو بابک صلاحيت آنرا ندارد که با رزمجو مصاحبه نمايد و جعليات " دره وال " را رد و افشاء سازد .
تاجائيکه من از عظيم بابک شناخت دارم ، ايشان در رشته اقتصاد سياسي در مهد تدوير اولين کنگره حزب سوسيال دموکراسي روسيه به رهبري لنين ( بعدآ حزب کمونيست اتحاد شوروي ) به مرجع که تاکنون محترم فيضي ايمان داشته و وفادار باقي مانده است ، تحصيلات خود را به پايان رسانيده است و دارنده ماستري در علوم اقتصاد ميباشد .
محترم عظيم بابک در راديوافغانستان به عنوان مبصرسياسي ، در روزنامه هيواد بمثابه ژورناليست و مبصر سياسي و در انستيتوت علوم اجتماعي کميته مرکزي حزب و انستيتوت کادر هاي دولتي به عنوان استاد وظيفه اجراء نموده است . اکثر کادر هاي حزبي و دولتي غرض بالا بردن سطح آگاهي سياسي و ايدئولوژيکي شان به اين نهاد هاي تحصيلي معرفي ميگرديدند. اما تأسف آور است که اين کدر 40 ساله حزب ازين ژورناليست توانا ، رسالتمند و استاد يگانه دانشگاه علمي حزبي و دولتي کشورهنوز هم شناخت ندارد .
ــ فيضي صاحب پخش مقالات نويسندگان ديگر را از افتخارات خود مي شمارد . در حاليکه نويسنده توانا و مبارز صديق محترم غفار عريف به حزب فيضي صاحب متعلق نبوده است . محترم عريف مقالات خود را قبلآ به جريده " آزادي " و اکنون بيشترين آنرا به سايت وزين " مشعل " ارسال ميدارد . به اثر خواهش طرفداران نهضت فراگير ، محترم عريف به جواب آقاي اکرم عثمان پرداخت ، نه به اثر خواهش محترم فيضي .
ــ سرانجام جناب عاليقدر فيضي نه تنها به هزاران تن از اعضاي سابق حزب و اکنون طرفداران نهضت فراگير توهين نموده بلکه به رهبري نهضت فراگيردر اروپا نيز اخطار ميدهد وآنهارا زير شانتاژسياسي قرار ميدهد ونقش رهبر فعلي نهضت در افغانستان را زير سوال قرار ميدهد وتلاش مينمايد تا ايشان را در برابر رفقاي خود در اروپا قرار دهد ( صداي بسيار آشنا و بخصوص از کسيکه هر روز در مورد وحدت سخن مي گويد ـ اين ديگر تفتين است ) .
فيضي صاحب اخطار ميدهد ، در صورتيکه رهبران به موصوف گوش فرا ندهند ، افشاء گري خواهد نمود . بهبه بهبه ! اينست معيار انقلابي بودن ! در مدت 15 ـ 20 سال خموش ميماند و گويا" جزيه" ميگيرد و اکنون زمان"جزيه گرفتن" و" امتياز گرفتن" پايان يافته وافشاءگري مينمايد که اين خود نمونه درخشان شانتاژ سياسي محسوب ميگردد .
محترم بابک ديدگاه شخصي خود را در مورد نقش بسيار سازنده محترم بريالي در ايجاد نهضت بيان نمود . اما محترم فيضي اعتراض دارد . اين بزرگوار را ميگويم که لطفآ به سايت محترم دکتور سليم مجاز( اخبار افغانستان ) مراجعه نمائيد که به کمک شرکت
Freepolls " فري پولس " يک نظرسنجي را در مورد رهبران چپ افغانستان براه انداخته است.

  و اسماي10 تن از شخصيتهاي سياسي چپ کشور نام برده شده است و محترم محمود بريالي گاهي بيشتر از 50 در صد و اکنون 48 در صد آراء را کمايي نموده است . اين نمايندگي از اهليت ، شايستگي و محبوبيت ايشان در ميان نيروهاي چپ مينمايد .

 http://mohsalim.freepolls.com/cgi-bin/pollresults/003


تاخت وتاز عقده مندانه و تخريب کننده به آدرس نهضت فراگيرو اعضاي آن با معيار هاي يک دگرانديش و يک چپي در تضاد بوده و همچنان تاکنون استدلال محترم فيضي در مورد آرمانهاي حزب يعني ضرورت تداوم مبارزه بخاطر اهداف گذشته " راه رشدغير سرمايه داري " در مرحله کنوني جهان يک قطبي وبدون پشتوانه سيستم جهاني سوسيالستي بسيار ضعيف و در سطح عوام بيان گرديده است . فيضي صاحب خلاف نورمهاي اخلاقي و ژورنالستيکي در مقابله با منتقدين خويش به کلمات رکيک پناه ميبرد و مينويسد :
نقل قول:
و از پيش کردن عناصر مجهول الهويه و باديگارد و پيش خدمت، خود داری نمائيد

من ميخواستم به جواب فيضي از زبان يک شاعر که " جواب به خرده گير " نام دارد ، بپردازم ، اما نوشته محترم موج کابلي مانع تحرير اين پاسخ گرديد وتا آن نوشته بي نهايت منطقي و عالي آسيب نبيند . اميد وارم محترم فيضي از نوشته محترم موج کابلي نتايج مطلوب بدست آورد .
بادرود و احترام بي پايان
دوست در غربت

 

 


July 31st, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات